در طول جنگ داخلی روسیه ، ارتش سرخ - با كمك كمونیستهای مجارستان - و ارتش سفید برای كنترل منطقه پیرامون ولگا می جنگند.

در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، پسری هفده ساله در حومه شهر سرگردان است. او توسط سربازان شوروی اسیر می شود، سپس آزاد می شود، بعدها یک بار دیگر اسیر می شود - پس از اینکه لباس آلمانی را برای گرما به تن می کندو در یک پادگان دورافتاده زندانی می شود، جایی که با یک سرباز جوان روسی دوستی برقرار می کند...

یک پزشک جوان با بازگشت به خانه روستایی خود دچار یک بحران روحی می شود.

It is 1947; the Communist Party has just taken power in Hungary. In Jancsó's first color film, young students at a People's College have a debate with seminary students, but worry it will escalate into a fight.

در مجارستان ، جنبش ملی به رهبری کوثوت درهم شکسته شده و هژمونی اتریش دوباره برقرار شده است ، اما احزاب با اقدامات خشن ادامه می دهند. ارتش برای ریشه یابی چریک ها ، افراد مظنون را جمع می کند و آنها را در قلعه ای منزوی زندانی می کند.

در دهه 1890 در دشت‌های مجارستان، گروهی از کارگران مزرعه دست به اعتصاب می‌زنند که در این اعتصاب با انتقام‌های سخت و واقعیت شورش، ظلم، اخلاق و خشونت روبرو می‌شوند...

الکترا همچنان از نفرت نسبت به اگیستوز ، که با مادر الکترا برای کشتن او توطئه کرده بود ، می سوزد.

An old man is recollecting all the women he met in his youth. An old woman wants them to commit suicide together but changes her mind. The little town has a doctor whose wife can not forget the old man, and the waiter who serves h...

خانواده یک مغازه دار پاریسی یک روز را در خارج از شهر می گذرانند. دختر خانواده عاشق مردی در یک مهمانخانه می شود…

زندگی “کرر” به سمت افسردگی پیش می رود.محیط اطراف او بی روح و تیره است.او که غرق در تنهایی اش است به نظر می رسد ناامیدی اش پایان ناپذیر است اما وقتی با خواننده زیبای یک بار آشنا می شود بارقه هایی از امید وارد زندگی او می شود.اما آن زن متاهل است و “کرر” مصمم است همسرش را از او دور کند …