دو سال بعد از اتفاقات فیلم اول، یک بیمار روانی دیگر لباس «شبح چهره» را به تن کرده و سری جدیدی از قتل‌ها را انجام می دهد.

ده سال از ماجرای قتل‌های پیشین گذشته است. «سیدنی پرسکات» که با نوشتن کتابی از ماجراهایی که بر سرش گذشته بود، اکنون به زندگی طبیعی بازگشته، دوباره با «شبح چهره» روبرو می شود.

این فیلم داستان زن جوانی را دنبال می‌کند که به زادگاه قدیمی خود بازمی‌گردد، تا فقط با قتل‌های وحشتناک مرتبط با یک قاتل سریالی مخفی معروف روبرو شود...

«شبح چهره» برای بار سوم به دیدن «سیدنی» و دوستانش می آید، در حالی که سومین فیلم بر اساس قتل‌های «وودزبرو» در حال ساخت است.

این فیلم به ادامهٔ داستان بازماندگان آخرین قتل‌های «گوست‌فیس» (Ghostface؛ شبح‌چهره)، یعنی خواهران سامانتا و تارا کارپنتر، و دوقلوها چاد و میندی میکس می‌پردازد، که وودزبورو را پشت سر می‌گذارند و فصل جدیدی را در شهر نیویورک آغاز می‌کنند، اما به‌زودی دوباره گرفتار رگه‌ای از قتل توسط یک قاتل جدید شبیه «گوست‌فیس» می‌شوند...

داستان سریال با یک فیلم ویروسی در یوتیوب شروع می‌شود، این فیلم باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای عده‌ای از دانش آموزان نوجوان مدرسه معروف لیک‌وود می‌شود. این مدرسه،‌ محل اصلی رخدادهای داستان نسخه سینمایی بود. آدری یکی از دانش‌آموزان نسل جدید این مدرسه است که با حوادثی روبه‌رو می‌شود که در نسخه سینمایی برای دانش‌آموزان نوجوان مدرسه لیک‌وود دردسرساز شده بود.

 سال ۱۹۶۳، در شب جشن هالووین پلیس دختری ۱۷ ساله بنام «جودیت میرز» را میابد که تا حد مرگ توسط برادر ۶ ساله اش، «مایکل» با چاقو ضربه خورده است. اکنون بعد از ۱۵ سال، درست چند روز قبل از جشن هالووین، مایکل از زندان می گریزد و ...

بعد از اینکه «ایندیانا جونز» به هند میرسد، ساکنین یک دهکده از او می خواهند یک سنگ افسانه ای را پیدا کند. او درخواست آن ها را می پذیرد و ...

 در خیابان الم، «نانسی تامپسن» و گروهی از دوستانش، در خواب هایشان توسط قاتلی با پنجه های تیز و بلند، بنام «فردی کرگر» مورد اذیت قرار میگیرند. نانسی باید سریعا چاره ای بیاندیشد، زیرا «فردی» قربانی هایش را به سرعت، یکی پس از دیگری به کام مرگ می فرستد...

بیلی بتسون پسری 14 ساله است که بعد از پیدا کردن جادویی هزارساله می‌تواند تنها با گفتن بک کلمه به طور جادویی به ابرقهرمانی بالغ به نام شزم تبدیل شود. او خیلی زود پس از کشف قدرت‌هایش، در مواجهه با دکتری پلید به نام تادیوس سیوانا باید آنها را به بوته‌ی آزمایش بگذارد و...

یک گروه از نوجوانان معروف به "باشگاه بازندگان " به مبارزه با موجودی فناناپذیر و تغییر شکل دهنده که مسئول ناپدید شدن ده‌ها تن از کودکان شهر است می روند که این خود منجر می‌شود آنها ذات درونی خود را آشکار کنند.

در سال 1979، گروهی از فیلمسازان جوان قصد ساخت یک فیلم بزرگسالان را در روستایی در تگزاس داشتند، اما زمانی که مجریان منزوی و سالخورده‌شان آن‌ها را در صحنه می‌گیرند، بازیگران متوجه می‌شوند که برای زندگی‌شان می‌جنگند...