یک کمدی تلخ و شیرین است که بر تمایل فزاینده جوانان اروپای شرقی برای مهاجرت به غرب تمرکز دارد سورینا تصمیم می گیرد که باید به مزار پدرش رفته و از او "نشانه" بخواهند. چند ثانیه بعد ، لوسی با بطری به سرش ضربه می زند و ...

An unsolved case. An unknown criminal. An obsessed cop. His investigation plunges him into a world of darkness and violence, pulling everyone around him into a web of destructive passion and revenge.

داستان یک محله از بخارست را روایت می کند. به طور دقیق تر، فیلم شبی از زندگی بی وقفه یک مغازه در یک محله بلوک ها را نشان می دهد. چهار داستان مختلف با یک شخصیت کلیدی به نام آخیم،، به هم پیوند می خورند. فیلم قصد دارد داستان افراد عادی در شرایط غیر عادی را نشان دهد ...

22 دسامبر از راه رسیده و شانزده سال از زمان انقلاب سپری شده. کریسمس در شهری کوچک از راه رسیده است. "پیسکاسی" مردی سالخورده خود را برای سپراندن کریسمسی دیگر در تنهایی آماده می کند و...

  داستان فیلم در مورد دوستی بین دو زن جوان در یتیم خانه ای در یک پناهگاه در صومعه سرایی در رومانی هست. اکنون برای رسیدن به دوست خود که در آلمان زندگی می کند درصدد ترک آنجا می باشد اما …….

رومانی، پاییز سال 1972. آنا، یک نوجوان 17 ساله، متوجه می شود که دوستش چند روز دیگر برای همیشه از کشور فرار خواهد کرد. این دو عاشق تصمیم می گیرند آخرین روزهای زندگی خود را با هم بگذرانند...

یک روز عصر، یک لیوان شراب، 7 دوست وارد یک بازی خطرناک می‌شوند: تلفن‌هایشان را روی میز می‌گذارند و تصمیم می‌گیرند هر چیزی که آن شب دریافت می‌کنند، تماس‌ها، پیام‌ها، wapp، ایمیل‌ها، با بلندگو پاسخ داده شود یا با صدای بلند خوانده شود...

Roman returns to the land he has just inherited from his grandfather. Fully decided to sell this vast but desolate property, he is warned by the local cop that his grandfather was a local crime lord and his men will not let go of ...

فیلم چندین افسانه محلی رومانی کمونیست را به تصویر می کشد ...

A couple of weeks after his wife Ioana dies in a car crash, drunk and alone on the night he turns 42, Alexandru receives a visit. Sebastian, a shy, younger man, has been Ioana's lover for the past five months. Sebastian has an out...

فیلم تصویری از رومانی پیش از سقوط “چائوشسکو” است که از نگاه “نلا” روایت می شود.او دختر کلنل سابق پلیس سیاسی رومانی است.پس از مرگ پدرش او بخارست را ترک کرده و به شهر کوچکی وارد شده و با “میتیچا” آشنا می شود و…

For two friends there is only one secret to happiness, that is easy to understand, but, perhaps, difficult to accept.