"فرانسی" (اوونز) و "جوئی" (بویل) مانند کودکان دیگر در دنیایشان به سر می برند. ولی با وجود پدری الکلی و مادری افسرده فشار زیادی به فرانسی وارد می گردد و ...

یک ماهیگیر ایرلندی زنی را در تور ماهیگیری خود کشف می کند که دختر نابالغش معتقد است که "سلکی" است...

Saxophonist Danny witnesses the murder of his band manager and a deaf-mute girl after a gig. Questioned by the police, he remembers only the orthopedic shoes of the killers' leader. So begins his quest to avenge them.

A desperate man tries to find out why his beloved left him years ago.

«اریکا» (فاستر) گوینده ی برنامه ای رادیویی در نیویورک است. او و نامزدش «دیوید» (اندروز)، زوج خوشبختی هستند که قصد ازدواج دارند. اما شبی اراذل و اوباش خیابانی آن دو را به شدت کتک می زنند، و «دیوید» می میرد و «اریکا» زنده می ماند. «اریکا» پس از مرخصی از بیمارستان در حالی که از نظر روحی در وضعیت بسیار بدی است، اسلحه ای می خرد و خلافکاران و جنایتکاران را به سزای اعمال شان می رساند…

داستان فیلم درباره زندگی دو دوست است که خبرنگار جنگی هستند و در سال ۱۹۸۸ برای پوشش خبری جنگ میان پیشمرگ های کرد و صدام به عراق سفر می کنند...

"کلیر کوپر" خوابهای عجیبی می بیند.شبی او خواب دختر کوچکی را می بیند که در محله او توسط غریبه ربوده شده.وقتی دختر کوچکش پس از مدتی ربوده شده و به قتل می رسد او مطمئن می شود ذهن او و قاتل در خواب به هم یپوند می خورد و...

«دکتر لاول» (نيسن)، در شهري در کنار جنگل هاي کارولايناي شمالي، «نل» (فاستر) را پيدا مي کند؛ دختري سي ساله اي که سال هاست در قلب جنگل ها، در کلبه اي با مادر لالش زندگي مي کرده است. مادر «نل» به تازگي مرده و همين باعث توجه ديگران به «نل» شده است. در نخستين برخوردها «دکتر لاول»، «نل» را وحشي، هراسان از انسان و نور و شهر و هر وجهي از تمدن مي بيند. اما دخترک باهوش است...