داستان در مورد فراکاوی زندگی یک وکیل ـه که یکی از اعضای خانواده اش به عنوان یکی از هسته‌‌های داستان، راوی ماجراها هست و …

 یک زن متاهل که زندگی خوب و شادی هم دارد،‌ عاشق یک هنرمند میشود که در آن سوی خیابان زندگی می کند...

در سال 2010، زنان یک جامعه مذهبی منزوی با آشتی دادن واقعیت خود با ایمانشان دست و پنجه نرم می کنند. بر اساس رمانی از میریام تووز...

بريتيش کلمبيا، کانادا. وکيلي به نام «ميچل استيونز» (هولم)، که دخترش بر اثر استعمال مواد مخدر از دست رفته، به شهر کوچک سام دنت مي رود که در آنجا به تازگي زندگي تعدادي دانش آموز در اثر سقوط مدرسه در يک درياچه ي يخ زده کشته شده اند. او والدين قربانيان را وا مي دارد تا عليه مقصر يا مقصران حادثه اعلام شکايت کنند.

الهام گرفته از وقایع واقعی ، یک مادر مجرد اهل تگزاس غربی در قرعه کشی برنده می شود و به همان سرعت آن را هدر می دهد و دنیایی از دلشکستگی را پشت سر می گذارد. سال‌ها بعد، با تمام شدن جذابیتش و جایی برای رفتن، او برای بازسازی زندگی‌اش و یافتن رستگاری می‌جنگد...

 لنی سویج» (باسکو) دچار اختلال مشاعر شده است و تنها کسانی که می توانند از او نگه داری کنند دو فرزند میان سالش، «وندی» (لینی) و «جان» (هافمن) هستند که چندان علاقه ای به او ندارند...

«سامي» (ليني) مادر تنهايي است که با پسر کوچکش، «رودي» (کاکلين) در شهر کوچکي در شمال ايالت نيويورک زندگي آرام و بي سر و صدايي دارد. تا اين که برادرش، «تري» (روفالو) به سراغ «سامي» مي رود تا از او پول قرض بگيرد و زندگي با ثبات «سامي» را به هم مي ريزد...