"برونو" و "سونیا" زوج جوانی که به تازگی صاحب پسری شده اند که "سونیا" نام او را "جیمی" گذاشته است."برونو" از زمانی که او در بیمارستان بستری شده است به دیدنش نرفته است.او حتی آپارتمان کوچک"سونیا" را اجاره داده است.یک روز که "سونیا" از بیمارستان مرخص می شود به "برونو" اجازه می دهد پسرشان را برای پیاده روی ببرد.اما "برونو" تصمیم می گیرد او را در بازار سیاه به فروش برساند...

شهر زیبای آنکونا در ساحل آدریاتیک، ایتالیا، «جووانی» (مورتی) روان کاو موفقی است که با همسرش، «پائولا» (مورانته) و دو فرزند نوجوانش، «ایرنه» (ترینکا) و «آندره آ» در اثر یک حادثه در جریان غواصی می میرد و زندگی خانواده بر هم می ریزد…

 Dheepan یک جنگجو تامیل سریلانکا که به فرانسه فرار و به پایان می رسد تا کار به عنوان یک سرپرست در خارج از پاریس است.

«رزتا» (دوکن) با مادر الکلي، بي مسئوليت و نوميدش (يرنو) در يک کاروان کوچک و قراضه که نه توالتي دارد و نه آب لوله کشي، زندگي مي کند. او آرزوي يک زندگي معمولي را دارد و مي خواهد شهروند مفيدي براي جامعه باشد، اما از همين حداقل هم محروم است. تنها کسي که با «رزتا» احساس هم دردي مي کند، «ريکه» (رونژيونه) است که در يک دکه ي تنقلات فروشي کار مي کند و حقوق بخور و نميري دارد....

Under threat by fundamentalist terrorists, a group of Trappist monks stationed with an impoverished Algerian community must decide whether to leave or stay.

سال 1980، رومانی. «گابیتا» (واسیلیو) باردار است و می خواهد به کمک دوستش، «اوتیلیا» (مارینکا) به طور غیر قانونی سقط جنین کند...

یک جوان الجزایری به زندان فرانسه فرستاده می شود...

 یک زوج سالخورده که سابقا استاد موسیقی بوده اند از دیدن گذشته و زندگی خود لذت می برند. اما سکته ای که باعث از کار افتادن دست یکی از آنها و پیامد آن، جنون می شود، باعث می شود…

یک چوپان و خانواده اش در تپه های اطراف تیمبوکتو زندگی آرامی را سپری می کنند در حالی که در داخل شهر جهادگران می خواهند که عقاید مردم را کنترل کنند