آخرین ماه های جنگ جهانی دوم است. میشل ( مارتیجن لیکمایر ) نوجوان پانزده ساله ای است که همیشه آرزو داشته تا در نیروهای مقاومت هلند بر ضد آلمان ها بجنگد. پدر میشل ، جوهان ( ریموند تیری ) شهردار روستای محل سکونتشان است و بجای مبارزه مستقیم...

Following a series of unresolved robberies, the authorities decide to give Carte Blanche to the Commander Clara Damico to neutralize a particularly organized gang.

Tessa opens her luxurious clinic with a big party. She is smart, beautiful, savvy, and happily married with an intelligent adolescent son. But appearances are deceptive. In reality, her marriage is falling apart, her house renovat...

ده سالي مي شود که «تام» (دمپسي) و «هانا» (ماناگن) دوستي افلاطوني دارند. تا اين که «هانا» نامزد مي کند و از «تام» مي خواهد تا نقش «همراه اصلي» را در عروسي او به عهده بگيرد. حالا «تام» به خود مي آيد و اين نقش را مي پذيرد تا بتواند در فرصت باقيمانده عروسي را برهم بزند و «هانا» را براي خودش داشته باشد...

It traces the transformation of Winnie Mandela from a naïve rural girl to a fierce anti-apartheid activist.

لودو، در سال ۱۹۳۴ در نرماندی فرانسه، توسط عمویش، آمبرواز، که بادبادک‌ساز است، بزرگ می‌شود. او با لیلا، دختر کوچکی، دوست می‌شود. پس از پنج سال، آن‌ها همدیگر را گم می‌کنند، اما با دیدار مجدد، عشق بین‌شان شعله‌ور می‌شود. جنگ آغاز می‌شود و آن‌ها را دوباره از هم جدا می‌کند. لیلا مجبور به فرار به لهستان می‌شود و لودو پیش عمویش می‌ماند. اما لودو برای یافتن معشوقه‌اش به هر کاری دست می‌زند...

آرمان‌گرایان ضد جهانی‌سازی، الکس و فرد، قصد حمله سایبری به سیستم کامپیوتری یک بانک سوئیسی برای اخاذی در اجلاس سران بین‌المللی دارند. اما الکس پس از یک تصادف رانندگی در بیمارستان به هوش می‌آید و هیچ خاطره‌ای از روز گذشته به یاد نمی‌آورد. دوست‌دخترش، لوسین، ادعا می‌کند او را ترک کرده و به نظر می‌رسد فرد هم غیبش زده است. با اکراه، الکس با درمان تجربی برای بازیابی حافظه‌اش موافقت می‌کند...

As Cheryl's husband continues to ogle other women and Claire's daughter and grandson leave, the ladies decide that they deserve a trip to Paris.