One day, Nozomi Kuroda finds a love letter in her desk from the most popular boy at school, Jun Setoyama. Though embarrassed and puzzled, a secret exchange diary between the two begins when she puts her reply in the shoebox.

 زندگی روزمره 9 خواهربرادر از خاندان سلطنتی که قدرت های ویژه ای دارند توسط 200 دوربین نظارت می شوند و در سراسر کشور پخش می گردد. مردم کشور که این تصاویر را می بینند قادر خواهند بود تا حاکم بعدی را انتخاب کنند. داستان درباره آکانه است ، سومین خواهر بزرگتر که توانایی کنترل و استفاده از نیروی جاذبه را دارد. او خجالتی است و دلش نمی خواهد مقابل دوربین ظاهر شود.

آئوبا سوموگی عاشق هم دبیرستانی اش ساکورا سو شد .هر دوی آنها علاقه مشترکی به موسیقی داشتند. رابطه آنها عمیق تر و عمیق تر شد، اما ناگهان ساکورا بدون اینکه دلیلی برای جدایی آنها بیاورد از او خداحافظی کرد و ناپدید شد. هشت سال بعد،اکنون آئوبا در توکیو است و به صورت پاره وقت در یک فروشگاه بزرگ موسیقی سی دی کار می کند و غرق موسیقی هایی است که دوست دارد ، یک روز، او به طور اتفاقی ساکورا را می بیند. او می خواهد با او صحبت کند، اما متوجه می شود که او تقریباً شنوایی خود را از دست داده است....

Asagi Soramame grew up in a remote countryside of Kyushu, Japan. She is an energetic and bright person. She had a fateful and shocking encounter with a man named Umino Oto, but they assumed they would never meet again.

Seiji Fukagawa is a high school student with silver-colored hair. He is is free-spirited and fond of painting. He tells people exactly what he thinks, but he also has a mysterious side. His classmate is Akane Niwa, who is a model ...

برای اینکه همکلاسی هایش را از قلدری کردن باز دارد، قهرمان داستان، کامیا تورو، به دختری از کلاس خود، هینو مائوری، اعترافات دروغین می کند. مائوری با وجود اینکه می‌داند اعتراف دروغ است، با این سه قانون کنار می آید : «تا بعد از مدرسه با من صحبت نکن»، «مختصر ارتباط برقرار کن» و «عاشق همدیگر نشویم». این دو قول می‌دهند که عاشق هم نشوند، اما با شناختن یکدیگر، خود را به سمت یکدیگر جذب می‌کنند...

یک زن جوان ناراضی از یک خانواده خشن، به یک فرمانده ارتش سردمزاج ازدواج می کند . اما با شناخت بیشتر یکدیگر، ممکن است عشق بین آنها شکوفا شود...

هان یی جو مطمئن نیست زندگی اش کجا رفته است. زمانی که وارث یک بازرگان ثروتمند تجاری بود، اکنون یک زن خانه دار معمولی است که دغدغه اصلی اش زن و شوهر شوهرش و کارهای خانه است. با این حال، وقتی می‌بیند که همسرش به خواهر ناتنی‌اش اعتراف می‌کند، اوضاع به سمت تراژیک‌تر می‌رود. او که ویران شده فرار می کند، اما ماشینی با او برخورد کرده و کشته می شود. اما وقتی چشمانش را باز می کند، متوجه می شود که یک سال پیش در گذشته، قبل از اینکه زندگی اش خراب شود، بیدار شده است. یی جو با دادن یک شانس دوباره برای زندگی، عهد انتقام می گیرد و مصمم است همه چیزهایی را که از دست داده است پس بگیرد.