یک زوج غریبه‌ که بالای 20 سال سن دارند بعد از یک رابطه‌ی شبانه‌ی ناسالم از خواب بیدار می شوند و بی خبر از طوفان برفی که باعث یخبندان در نیویورک شده است و آنها را در آپارتمان کوچکی در بروکلین گیر انداخته است. حال آنها مجبور می شوند همدیگر را بیشتر بشناسند تا...

بن و آلیس در شرف ازدواج هستند اما مشکلاتی در زندگی آن ها رخ میدهد که همه کارها را بهم میریزد و...

 لوک و کیت در یک کارخانه آبجوسازی در شیکاگو جایی که مدام مشغول نوشیدن و عشق بازی هستن همکارند. آن ها برای هم ساخته شدند ولی مشکلی وجود دارد که هر دوشان در یک رابطه دیگه هستند و نمیتوانند با هم باشند...

 «تام» یک سال بعد از آشنایی با «وایولت» به او درخواست ازدواج می دهد، اما اتفاقاتی غیر منتظره باعث می شود دوران نامزدی آن دو بیش از حدی که فکرش را می کردند طول بکشد…

آلیس پس از اینکه نامزدش با دختر دیگری آشنا می شود، تصمیم می گیرد زندگی مجردی در نیویورک را تجربه کند و در این راه از راهنمایی دوست عجیبش به نام رابین نیز بهره می برد و..

 داستان سه دوست را روایت می کند.بعد از آن که مایکی رابطه خود را به هم می زند،جیسون و دنیل هم قول میدهند تا در کنار او مجرد باقی بمانند،اما این دو عاشق میشوند و مجبورند با قولی که داده اند رو به رو شوند...

  والاس پسر جوانی است که در روابطش با جنس مخالف دچار مشکل است. اما زمانی که با چنتری که مدتهاست با دوست پسرش رابطه دارد یک تیم را تشکیل می دهند، عشقی آتشین میان این دو شکل میگیرد که...

ویل هیز مرد سی ساله ای است که در منهتن نیویورک زندگی می کند . او یک دختر ده ساله به اسم مایا دارد و از همسرش طلاق گرفته است . دخترش مایا سوالهای زیادی از او در مورد زندگی قبل از ازدواجش دارد و دوست دارد بداند والدینش چگونه با هم آشنا شده و به هم علاقمند شده اند . داستان ویل از سال 1992 شروع شده که بعنوان یک سیاستمدار بلند پرواز به نیویورک رفته تا در مبارزات حزبی فعالیت کند . در آنجا او با دوست صمیمی اش راسل آشنا می شود که از لحاظ سیاسی با یکدیگر هم عقیده هستند و همچنین در مدت این سالها با سه زن با خصوصیات اخلاقی بسیار متفاوت در ارتباط بوده است . ویل می کوشد تا ...

داستان فیلم درباره شخصیتی به نام کمیل می باشد که پس از آشنایی با دختری به نام امیلی به او دل می بندد و این دو عاشق یکدیگر می شوند. اما مشکل بزرگی که در این میان مطرح است اختلاف فرهنگی بزرگ این دو و خانواده هایشان می باشد. خانواده کمیل مسلمان هستند و در ارتباط با عروس آینده‌شان بسیار سخت گیر و در طرف مقابل نیز پدر و مادر امیلی چندان علاقه ای به کمیل ندارند...

پیتر و اما کاملا با هم غریبه هستند. هنگامی که آنها همدیگر را ملاقات می کنند، متوجه می شوند که هر دو در یک آخر هفته رها شده اند. وقتی می بینند که هر یک از شرکای سابقشان با خوشحالی به سراغ عاشقانه های جدید رفته اند، صمیمیت آنها به یک ماموریت تبدیل می شود...