داستان مردی 75 ساله و تنها که دولت کشور پرتغال خانه اش را در طرح تخریب و نوسازی قرار داده است و او باید برای ادامه ی زندگی سرپناهی برای خود بیابد.

A suicidal young woman gives her newborn child up to his deadbeat father in the Fontainhas slums of Lisbon.

این فیلم داستان ماریانا، پرستاری را روایت می‌کند که لیسبون را ترک می‌کند تا یک کارگر مهاجر را در خواب کما در سفرش به خانه به کیپ ورد همراهی کند...

مرگ مادرانشان، کاترینا و پدرش را در مکانی عاطفی متفاوت از آنچه اکثر پدران و دختران می شناسند، گرد هم می آورد...

Vicente, seventeen, lives with brother Nino, ten-years-old, and his ailing father in a derelict house on the outskirts of the capital. They don't seem to remember their mother, and are very much attached to their father, despite his

داستان این فیلم درباره ایستر و خوان است، خانواده ای که در حومه مکزیک زندگی می کنند و به پرورش گاو های جنگی مشغولند.حال رفته رفته زندگی احساس آنها در مزرعه دچار بحران می شود...

کانگ به تنهایی در یک خانه بزرگ زندگی می کند، نون در یک آپارتمان کوچک در شهر. آنها ملاقات می کنند، و سپس از هم جدا می شوند، روزهایشان مانند گذشته در جریان است.

نویسنده‌ای بعد از پیروزی در نوشتن آخرین کتابش در فرانسه به کشورش برمی‌گردد؛ اما او با یک بحران روبه‌رو می‌شود و دیگر نمی‌تواند اثری را خلق کند. او قبول می‌کند که با یک سفیر در ترجمه همکاری داشته باشد و رابطه‌ای پیچیده بین آن‌ها شکل می‌گیرد...