"ماچته" نوجوانی است که در کشوری با وضعیتی دشوار زندگی می کند. مادرش در حال مرگ است و پدرش از او مراقبت نمی کند. یک شب در میان جنگل او با "آرسن" آشنا می شود. "آرسن" شکارچی دهکده است. او تصور می کند پلیس دهکده را به قتل رسانده است. او تلاش می کند از "ماچته" استفاده کرده و برای خود یک عذر موجه بسازد...

 « ميشل » ( لاسال ) جوان تنهايى است که بتازگی از زندان به جرم دزدی آزاد شده است. بعد از مرگ مادرش او براى گذران زندگى جيب‏برى مى‏كند ...

یکی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بنام «آندره دویگنی» که توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده است، قصد گریختن از زندان را دارد. سپس در روزی یکسان او به مرگ محکوم می شود، و همینطور یک زندانی جدید به سلول او می فرستند، که ممکن است جاسوس باشد. اکنون او یا باید هم سلولی اش را بکشد، یا اینکه ریسک کند و او را در جریان برنامه هایش برای فرار بگذارد...

 کشیشى جوان ( لیدو ) به روستایى مى‏رود و کارش را آغاز مى‏کند . صحبت و دوستى با اهالى از جمله « دکتر دلباند » ( بالپتره ) ، کنتى ثروتمند ( ریوى‏یر ) و خانواده‏اش تصویرى است از حاکمیت بى‏ایمانى و ناامیدى بر جهان .

یک اسکناس 500 مارکی تقلبی از شخصی به شخص دیگر و از فروشگاهی به فروشگاه دیگر منتقل می شود تا اینکه به دستان یک انسان بیگناه می افتد. کسی که باعث می شود تبدیل به جنایتکار و قاتل شود...

چارلز در سیاست ، دین و روانکاوی حرکت می کند و همه آنها را رد می کند. هنگامی که او به عمق انزجار خود از افت اخلاقی و جسمی جامعه ای که در آن زندگی می کند پی برد ، تصمیم می گیرد که...

 آندره خلبان جوان، عاشق مارکیز دولاشنزه می شود. ولی نمی داند که اولین قاعده بازی به سبک اشرافی این است که هیچ چیز را جدی نگیرد و بگذارد که بازی ادامه یابد. وقتی این قانون زیر پا گذاشته می شود چیزی جز رنج و مرگ باقی نمی ماند...

بازیگری فرانسوی (ریوا) برای بازی در فیلمی به ژاپن می‌آید و با آرشیتکتی ژاپنی (اوکادا) برای دو روز رابطه برقرار می‌کند. رنجی که زن بابت کشته‌شدگان بمباران هیروشیما حس می‌کند او را به یاد ضایعه‌ای می‌اندازد که خود در گذشته متحمل شده‌است. زن به سربازی آلمانی دل باخته بوده و سرباز در روز آزادی به قتل رسیده‌است. سپس خانواده زن، او را به جرم عشق به دشمن در زیرزمینی تاریک به حبس کشیده‌اند. او حالا تمام شهر ـ بمب، مرگ مصیبت، معلولیت جسمی ـ را معطوف مرد می‌کند. مردی که "هیروشیما" می‌خواندش..

زنی جوان دست به خودکشی زده و هیچ توضیحی برای همسر داغدارش به جای نمی گذارد.فیلم از طریق فلشبکها نشان می دهد آنها چگونه با یکدیگر آشنا شده،ازدواج کرده و در نهایت زن چگونه در القای شیوه زندگی خود به همسرش ناموفق می شود و...